حکایت مردانگی های اون روزا و این روزا
حکایت مردانگی های اون روزا و این روزا
توش موندم
الان ماشا... همه دم از مردونگی میزنن ولی مردهای واقعی کمیابن متأسفانه
قدیما یادش بخیر
اون روزا
دوستی ریش و سبیلشو توی سر دوستش نمی کوبید
اگر داشت یا نداشت لاف هم نمیزد.
الان همه لاف مردونگی میزنن ولی متأسفانه نمیدونیم چی نشونه ی خوبیه چی نشونه بدی!؟
الگوی همه ما مردها و زنا شده فیلهای ترکی
دوست داشتنامون شده ترکی
عشقامون شده ترکی
خیانتامون شده ترکی
مردونگی و زنونگی مون هم شده درست مث اونا
همه چی قروقاطی شده...اعتمادا کم شده
آدما بد شدن و خوبا کمیاب شدن.
کسایی هستن که یه دونه داداش دارن ولی سر ارث و میراث چندساله باهاش قهرن
حتی بچه ها رو از دیدن دایی شون محروم میکنن
داداش و دایی بچه ها میمیره..تا میمیره فوری میرن آشتی
توی مرگش شیون و زاری میکنن ولی چه فایده؟!
الان فقط عکس اون داداش شده پس زمینه موبایل خواهرش
ولی چه فایده؟
اینه عشق شعاری آدمای بد این زمونه...
ماشاا.. به این غیرت و مردونگی...احسنت به من و تو...احسنت
البته آفرین واقعی به اونایی که هنوز مردونگی توی وجودشون هنوز رنگ نباخته...
به اونایی که حرمت کوچک و بزرگی هنوز براشون مهمه.
به اونایی که فرق خوب و بد زندگی کردن رو خوب میفهمن.
اونایی که از جنس بارانن
و فرق زشت و زیبا رو خوب میدونن.
معذرت میخام از اونا...