وداع تلخ
دوباره کنج این کافه
نشستم منتها بی تو
دارم تو قهوه ی تلخم
میبینم عکس چشماتو
چقدر جای تو خالیه
رو این صندلی چوبی
کنارم نیستی و بی تو
دلم میشه یه آشوبی
یه عمری توی این کافه
همه ما رو باهم دیدن
تو نیستی و همه دارن
منو با دست نشون میدن
رو میز پشت سر داره
یکی دوستت دارم میگه
دلم میلرزه میبینم
که گل میدن به هم دیگه
میفتم یاد روزایی
که تو بودی کنار من
چه زود پاییز شد و گلها
تو دستای تو پژمردن
تو دستای تو پژمردن
به جز من توی این کافه
کسی انگاری تنها نیست
بدون تو چه دلگیرم
برام این لحظه زیبا نیست
صدای خنده میپیچه
تو مه دود همین کافه
یکی از پشت سر میگه
بی زحمت 2تا نسکافه
رو میز پشت سر داره
یکی دوستت دارم میگه
دلم میلرزه میبینم
که گل میدن به هم دیگه
میفتم یاد روزایی
که تو بودی کار من
چه زود پاییز شد و گلها
تو دستای تو پژمردن
تو دستای تو پژمردن
تو دستای تو پژمردن
امیدوارم خوشتون اومده باشه و ازم راضی باشین دیگه
موضوع مطلب : شعر, متن ادبی, قطعه ادبی, داستان, رمان, حکایت, اس ام اس, شاعران, غزل, مثنوی, شعرنو, پندها, ضرب المثل, عاشقانه, عشقولانه, عاشقونه ترین, بهترین, برترین, کاملترین