عکس نی نی نانازوی دوست داشتنی ام: رادین

بالاخره بعد از ماهها روزشماری و انتظار روز هفدهم بهمن 94 رادین کوچولوی ناز و دوست داشتنی قدم به دنیای ما گذاشت و دل ما رو شاد کرد.

ولی چشمتون روز بد نبینه خیلی لحظه دنیااومدن و قبل و بعد اون به من و مامان یلدا سخت گذشت.

یه کمی زایمان دیر انجام شد و مشکلاتی بعداز اون پیش اومد که تا یه هفته تحت مراقبت بیمارستان بود.

در این مدت من معنی عشق واقعی رو توی چشمای همسرم به خوبی درک کردم.

وقتی یه مادر با اینکه تحت عمل سزاریان قرار گرفته و نیاز به استراحت مطلق داره بازم به پرستاری از پسر نازمون ادامه میداد و عاشقانه تموم سختیها رو تحمل میکرد و خم به ابرو نمی آورد.

از همسر فداکارم بابت همه ی این زحمت ها تا به بار نشستن میوه عشقمون ممنونم . واقعا" نمیدونم با چه زبون الکنی ازش قدردانی کنم.

چبران همه ی این خوبیها از دست من بر نمیاد.

امیدوارم فداکاری های مامان یلدا رو رادین هم تاوقتی بزرگ میشه قدر بدونه.

چند تا عکس یه هفتگی رادین رو گذاشتم .

امیدوارم ازشون خوشتون بیاد.

در آخر از همه ی عزیزانی که  این مدت برای سلامتی رادین و مامان یلدا دعا کردن ممنونم.

دیدن بقیه عکسها در ادامه مطلب

غزل و بهار...

این سوی میله‌ها و جدا فکر می‌کنم

بی‌پنجره به چشم شما فکر می‌کنم

گاهی بهار در غزلم گریه می‌کند

گاهی به مرگ چلچله‌ها فکر می‌کنم

این آسمان هوای پریدن نمی‌دهد

کز کرده‌ام؛ به بال رها فکر می‌کنم

سیب دلم برای شما لک زد و هنوز

 سیبم که سرخ و سر به هوا فکر می‌کنم

کاش از شروع جاده مرا خط نمی‌زدی

ای کاش... بگذریم! چرا فکر می‌کنم

آخر همیشه تو «تو»یی و من همیشه «من»

بیهوده من به عشق، به «ما» فکر می‌کنم

رو کرده‌ام به هر چه و دیوار بود و من

بی‌پنجره به چشم شما فکر می‌کنم