من صداقت را در چشم کودکانی می بینم که به خاطر لبخندی مثل شمع می سوزند. من محبت را در نگاه مادری می بینم که فرزندش را با همه ی بدی هایش می ستاید. من نفرت را در چشمانی می بینم که روزی به رنگ آبی بودند...
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودکی معصوم
دلش برای دلم می سوخت
ومهربانی خود را نثار من می کرد ...

هر قدر هم  کسی سرش شلوغ باشد

 اگر علاقه اش به شما واقعی باشد

همیشه برایتان وقت پیدا خواهد کرد

....................................

دوستان درباره دوست داشتن و اینکه کی واقعی دوستت داره یا دوست واقعیته زیاد مطلب نوشته شده

نظرات مختلفه ولی شما بگین تا حالا شده کسی کم محلیتون کنه کسی که یه روزی دنیا رو بخاطرش به هم می ریختین؟

کسی که زندگیتونو بخاطرش سیاه و خراب کردین؟

تاحالا شده کسی راحت بره بگذره و دیگه حتی به روی خودشم نیاره؟

آره گلم خیلی راحت میشه از خیلی چیزا گذشت

حتی قسم هامون...حتی قول و وعده هامون ..میشه روی همشون خط بطلان کشید

ولی روی وجدانش کی میتونه خط قرمز بکشه؟ اگه با خیلیا همدردین به من بگید...

منتظر خوندن نطراتتون هستم گلای من

این شعر رو بخاطر لحظات بارونی بهار92 گذاشتم

چون خودم هم حس بارونی داشتم عجیب

بزن باران بهاری کن فضا را

بزن باران و تر کن قصه ها را

بزن باران که از عهد اساطیر

کسی خواب زمین را کرده تعبیر

بشارت داده این آغاز راه است

نباریدن دلیل یک گناه است

بزن باران به سقف دل که خون است

کمی آن سو تر از مرز جنون است

بزن باران که گویی در کویرم

به زنجیر سکوت خود اسیرم

بزن باران سکوتم را به هم زن

و فردا را به کام ما رقم زن

بزن باران به شعرم تا نمیرد

در آغوش طبیعت جان بگیرد

بزن باران.بزن بر پیکر شب

بر ایمانی که می سوزد در این تب

به روی شانه های خسته ی درد

به فصل واژه های تلخ این مرد

بزن باران یقین دارم صبوری

و شاید قاصدی از فصل نوری

بزن باران.بزن عاشق ترم کن

مرا تا بی نهایت باورم کن