بعداز آنهمه محبت سنگدلانه گفتی:
من نباشم برای تو چیزی... نه تکان میخورد نه عوض میشود
اکنون کجایی که ببینی دستانم را به خاطرتو به تیغ جراحان سپردم
یادگاری که تا آخرعمرم با خودم همراه دارم
بعدازاینهمه محبت تو ، حالا بگو دلم را به دست کدام جراح بسپارم