مطالب عاشقانه..نامه خدا به انسان
دوستان شاید فکرکنین خدا نمیتونه برای بنده اش نامه بنویسه و این تخیلی و دست پرورده ذهن آدمه
ولی واقعا"وقتی تصورشو کنیم توی اعمال روزانه می بینیم که خدابارها از این نامه های عاشقانه بارهابرای بنده هاش می نویسه ولی ما بنده های بی اعتنا حتی این نامه هارو بازهم نمیکنیم چه برسه به اینکه بخوایم بخونیم و ازش چیزی هم بفهمیم....شاید اگه این نامه ها رو جدی می گرفتیم و می خوندیم الان خوشبخت ترین آدم روی زمین بودیم.....
به هرحال امیدوارم از مطلب امروزمن خوشتون بیاد و استفاده لازم رو ببرین.
نامه خدا به مخلوقش که خیلی دوستش داره
به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.
امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم
و امیدوار بودم که با من حرف بزنی حتی برای چندکلمه.....
نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد
از من تشکر کنی.
صبحانه خوردی و حواست به من نبود
سپس متوجه شدم که خیلی مشغولی
مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی
و قراری که با دوستت در دانشگاه داشتی.
وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی
فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی
و به من بگویی : سلام؛
اما تو خیلی هراسان بودی.....
یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و
برای مدت نیم ساعت کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی.
بعد دیدمت که از جا پریدی.....
خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی ؛ اما....
...به طرف موبایلت دویدی
به پیامهای دوستانت جواب دادی و ایمیل و فیس بوکت را چک کردی
تا از آخرین اخبار و شایعات با خبر شوی.
تمام روز با صبوری منتظر بودم...
با آن همه کارهای مختلف گمان می کنم
که اصلاً وقت نداشتی بامن حرف بزنی
متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،
شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی،
سرت را به سوی من خم نکردی
تو غروب به خانه رفتی و
به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.
بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی
شبکه های ماهواره را یکبار بررسی کردی
و در حال خوردن چیپس و تخمه به نظاره نشستی......
نمی دانم شبکه های ماهواره را دوست داری یا نه؟
در آن چیزهای زیادی نشان می دهند
و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛
در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری...
باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم
و تودر حالی که تلویزیون را نگاه می کردی ، شام خوردی؛
و باز هم با من صحبت نکردی.
موقع خواب...،
فکر می کنم خیلی خسته بودی....
بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی
به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.
اشکالی ندارد......
احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت
و برای کمک به تو آماده ام.
من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.
حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور بادیگران صبور باشی.
من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.
منتظر یک سر تکان دادن...
دعا ، فکر ، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.
خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.
خب ، من باز هم منتظرت هستم؛
سراسر پر از عشق تو...
به امید آنکه شاید امروزکمی هم به من وقت بدهی.
آیا وقت داری که این را برای کس دیگری هم بفرستی؟
اگر نه،عیبی ندارد،می فهمم و هنوز هم دوستت دارم.
روز خوبی داشته باشی...
دوست و دوستدارت : خدا