زندگی علی گونه...

طرح مسکن مهر و منازل تحویل شده با تاخیر زیاد
دیشب سخنرانی جالبی از تلویزیون پخش شد که پایه حرفها براین نکته بود
برام جالب بود حرفهایی که ردوبدل شد میگفت که دولت به قولها و وعده هاش عمل میکنه برخلاف اونچه عملا"این چند مدت دیدیم.
قرار بود مسکن مهر باقوت بیشتر و بااصلاحات بهتر پیگیری و ادامه داده بشه درحالیکه اصلا" ازریشه حتی برای اونایی که توی رزرو ثبت نامی ها بودن لغو و رهاشد و با خریدوفروش ازاد اون الان شاهد افزایش کاذب قیمت همون خونه هایی هستیم که هیچکس زیر بارشون نمیرفت مگر مجبور باشه.چندروز پیش توی روزنامه خوندم که قیمت طبقه پنجم همین خونه های مهر رو 45 تومن اعلام کرده بود یه نفر و وامش هم به عهده خود طرف باشه تازه...این یعنی 65 میلیون برای یه خونه 60 متری طبقه پنجم....جالب و تاسف اور نیست این قضیه.
کاش یه سری به خودمون می زدیم و میگفتیم به رییس جمهور محترمون که چه روند مثبتی در عمل به قولهامون صورت گرفته؟!
وقتی کسی درکنارت است...
خوب نگاهش کن..!!
به تمام جزییاتش...
به لبخند بین حرفهایش...
به سبک ادای کلماتش...
به شیوه ی راه رفتنش...نشستنش...
به چشمهایش خیره شو..!!
دستهایش را به حافظه ات بسپار...
گاهی..آدمها آنقدرسریع میروند که...
حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند..!!
دروغ یا صداقت؟
عجب زمونه ای شده
هرکی راستشو بگه منعش میکنن
مسخره ش می کنن
از اجتماع طردش میکنن
بعد هرکی روبهانه دروغ میگه...فریبت میده...یک شبه با عزیزت جابجاش میکنی و به اون ترجیحش میدی...
نمیدونم تا کی اسیر این غفلتها و توهم ها باید باشیم و پشت سر هم ضربه بخوریم و ازمون سوء استفاده بشه؟
انگار به این زمین خوردن ها عادت کردیم دیگه.انگار همه چی برامون لوس شده...بی معنی شده...مسخره شده.
بعد همش هم می نالیم از دروغ و خیانت و نامردی.
کاش یه نگاهی به خودمون میکردیم و یه درجه تغییر فکر و مسیر می دادیم.
کاش...
سلام..دوستان گله داشتن که چرا درباره جام جهانی برزیل مطلبی نذاشتم اینمدت.
این هم بخاطر این بود که تیم های موردعلاقه من که ایتالیا و اسپانیا بودن ناباورانه حذف شدند و حالم گرفته شد.
ولی حالا این مطلب رو به درخواست عده ای از دوستان در وب گذاشتم...امیدوارم خوشتون بیاد
اسامی هنرمندان اعزام شده به برزیل که در عکسها هستن : محسن تنابنده ، کامران تفتی ، محراب قاسم خانی ، فاطمه گودرزی نرگس محمدی ، لیندا کیانی ، سام درخشانی ، حسام نواب صفوی ، سیاوش خیرابی ، پژمان جمشیدی ، سید جواد هاشمی ، امیر حسین صدیق ، رضا یزدانی ، محمد رضا شریفی نیاو...
بقیه در ادامه مطلب
نظر یادتون نره
آیا تا به حال شده در حالی که گمان میکردید لحظات فوقالعاده خوبی در کنار همسرتان دارید، ناگهان او عصبانی شده و شروع به ایراد گرفتن از شما کند؟ متاسفانه اغلب خانمها عاداتی دارند که مردها را ناراحت میکند…
میخواهیم 8 نمونه از همین عادات را با هم مرور کنیم:.
1- جاروبرقی کشیدن در وقتی که وقتش نیست!
ساعت 8 شب است، همسرتان از محل کار به خانه برگشته و روی کاناپه در حال استراحت و تماشای تلویزیون است. شما که تا به حال مشغول امور دیگر منزل و رسیدگی به کودکان بودهاید حال این فرصت را پیدا کردهاید که خانه را کمی جارو بکشید، پس با کمال احترام از همسر خود میخواهید دقیقهای کودکان را زیر نظر بگیرد و پاهایش را بلند کند تا خانه را جارو بکشید اما متوجه عصبانیت همسرتان میشوید.
بهترین راه این است که به او حق داده و جارو کشیدن را به فردا موکول کنید.
2-غرغر کردن موقعی که او دارد فوتبال میبیند
امروز بعد از ظهر از تلویزیون مسابقه فوتبال تیم مورد علاقه همسرتان پخش میشود. اما شما از فوتبال یا تیم مورد علاقه او متنفرید، بنابراین مدام در حالی که او در حال تماشای تلویزیون است در خانه راه میروید، غرغر میکنید و از تیم او یا حتی تماشای فوتبالش ایراد میگیرید. او که از کار شما کلافه شده ممکن است کاملا محترمانه از شما بخواهد ساکت باشید. نباید از عکسالعمل همسرتان ناراحت شوید. فراموش نکنید در یک خانواده هر کسی حق دارد به علایق خود مشغول شود، اگر شما فوتبال دوست ندارید بهتر است آن ساعت خود را مشغول به کار مورد علاقه خود کنید.
3- بگو منو دوست داری ، بگو
به رستوران رفتهاید و ساعات بسیار خوبی را با هم گذراندهاید. حال به خانه برمیگردید و در کنار همسرتان که مشغول تماشای تلویزیون است مینشینید و شروع میکنید به پرسیدن سوالات رمانتیک نظیر « چهقدر من رو دوست داری؟» ممکن است ابتدا همسرتان با گفتن یک یا دو جمله احساسش را به شما بیان میکند اما اگر سوالات ادامه یابد، ساکت شود و شما گمان کنید به شما بیعلاقه است یا حوصلهتان را ندارد. پرسیدن سوالات عاشقانه خوب است اما هر چیز زمانی دارد.
4- کی بود؟ چی بود؟ کجا بودی؟
« کی بود زنگ زد؟» « چی میخواست؟» « خوب تو بهش چه گفتی؟»
گاهی اوقات زنان بدون آنکه منظور خاصی داشته باشند، همسرانشان را بیش از حد سوال پیچ میکنند. در اینجاست که صبر همسران ممکن است تمام شود. فراموش نکنید بهترین کار این است که هرگز خیلی در کارهای همسرتان دخالت نکنید. اجازه دهید هر فردی زندگی شخصی خود را داشته باشد. وقتی اجازه میدهید همسرتان در زندگی شخصیاش رازهایی را برای خود نگه دارد، زندگی مشترک شما باثباتتر خواهد بود.
5- ادب کردن شوهر
گاهی زنان با همسران خود مثل کودکان برخورد میکنند. مثلا مدام به او یادآوری میکنند که به دندانپزشک مراجعه کند. فراموش نکند نان بخرد. روغن ماشین را چک کند و… این حرفها تنها میتواند سبب عصبانی شدن همسرتان شود. او ازدواج نکرده تا کسی همانند مادرش مدام او را نصیحت کند. اگر کاری را فراموش میکند تنها یک بار به او گوشزد کنید و قبل از آنکه نظرتان را در مورد کاری بدهید، منتظر شوید تا خود او درباره آن صحبت کند یا نظرتان را بخواهد.
6- افتادن از آن طرف بام
مدام به همسرتان زنگ میزنید، میخواهید تنها با او بیرون بروید و دوریاش را نمیتوانید تحمل کنید؟ مردان شاید در ماههای اول ازدواج این روند را تحمل کند اما بعد از این عادت شما عصبانی خواهند شد. اجازه بدهید ساعاتی از روز را به حال خودش باشد.
7- الان میام!
ساعت 8 به یک مهمانی دعوت شدهاید و با آنکه همسرتان نیم ساعت است آماده روی کاناپه نشسته. شما هنوز به دنبال این هستید که چه روسری با پیراهنتان جور است و او مدام تکرار میکند که زود باش، همین لباس خوب است و… تا آنکه در نهایت از دست شما عصبانی میشود. بهترین کار این است که شما یک یا دو ساعت پیش از ساعت مقرر انجام کارهای خود را آغاز کنید تا وقتی او آماده میشود شما دیگر کاری برای انجام دادن نداشته باشید.
8- انتقاد از مادرشوهر
« مادرت را خیلی دوست دارم ولی بهتر بود قبل از آنکه بیان حداقل اول زنگ میزدند.» شاید حق با شما باشد ولی حتی یک انتقاد محترمانه از مادر همسرتان ممکن است او را ناراحت کند. اگر میخواهید در دید همسرتان و خانوادهاش بهترین باشید هرگز از مادر همسرتان ایراد نگیرید.
داستان کوتاه و زیبا
ارسال توسط کاربران عزیز چشمان سبز
این قسمت:
یکی از داستان های دنباله دار خانم هدیه سادات میرمرتضوی و با تشکر از ایشون...
پوتین " هدیه سادات میرمرتضوی"
با سمانه جلوی موتورت نشسته ایم و توی کوچه ها ی محله ، دورمان میدهی . دستهایم را بزحمت به دسته های موتورچسباندم . سمانه پشت سرم ، سروصدا میکند و داد می کشد:
-زنده باد دایی رضا زنده باد دایی رضا ... و باز داد می کشد: - تندتر و تندترش کن یاالله تندترش کن...
درختها، آدمها و ماشینها، مثل فرفره ازجلوی چشمهایم رد میشوند و حالم را بد میکنند. سرم را میندازم پایین و فقط به آسفالت خاکستری کف خیابان خیره می شوم. باز سرم گیج می رود کف خیابان کج می شود و همه اش فکر می کنم الان است که موتور چپه بشود و همه مان با هم پخش شویم روی زمین . چشمهایم را می بندم و بلند جیغ میکشم . جیغ خوشحالی که نه . جیغ ترس . صدای جیغم قاطی پت پت موتور ، خنده های سمانه و سروصدای خیابان گم می شود. دستهایم ، ازبسکه سفت به دسته های موتور چسبیدند ، درد میکنند. چشمهایم هنوز بسته اند و باد تندی که بِهِم می خورد ، انگار می خواهد از روی موتور بکَنَدَم و با خودش ببَرَدَم آن دوردورها . یکدفعه همه ی سروصداها تمام می شود و باد بند می آید. چشمهایم را باز میکنم. موتورت را کنار پیاده رو نگه داشتی . جلوی یک مغازه . مغازه آشناست . بقالی ممد آقای خودمان است و تو ، با عجله داخلش میشوی . سمانه پشت سرم وول میخورد، بپربپر میکند و شعرمیخواند. بالاخره ازسیاهی مغازه بیرون میایی. توی دستهایت دوتا کیم موزی داری.کیمها را با خنده نشانمان میدهی و ما دوتایی با هم شروع میکنیم به جیغ کشیدن : - بستنی ... بستنی ...هی هی بستنی... بستنی ... هی هی
کیمها را همانجا بالای موتورت هولهولکی می خوریم، مالِ من یک تکه اش شل میشود و میفتد روی صندلی . تو ، الکی گوشم را میکشی و با نوک انگشت صندلی را پاک میکنی. همینطور که با مهربانی ما دوتا را نگاه می کنی ، هی مچ دستت را بالا می گیری و به ساعتت خیره می شوی. ازآخر بستنی خوردن ما تمام میشود. حالا دستهایمان چسبناک شده و دور دهانهامان کثیف و بدرنگ . بدتر ازهمه اینکه تشنه مان هم هست . ازت می خواهیم ببریمان آبخوری سرِ خیابان. می دانیم حرفمان را گوش میدهی. باز به ساعتت نگاه میکنی ، روی موتور می نشینی وبطرف خیابان گازمیدهی...
جلوی خانه که پیاده مان میکنی ، راستی راستی دیرت شده. کفشهای ورزشی گنده ات را روی پدال موتور فشار می دهی و کوچه را دور می زنی . من وسمانه جلوی در ایستاده ایم و برایت دست تکان می دهیم . تو هم با دو سه تا بوق قشنگ از جلویمان رد میشوی و با عجله به سمت زمین فوتبال راه میفتی . امروز تمرین داری و باید به موقع خودت را برسانی.
بقیه در ادامه مطلب
نظر یادتون نره
عصر انتظار
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام رابرای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام!
درکلبه را باز کن وبه سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی
نقدی بر مجموعه " ماه عسل"
چند قسمت از این مجموعه ماه عسل به اجرای آقای احسان علیخانی در شبهای ماه رمضون مخصوصا" اون قسمتی که درباره ی طلاق و بازگشت زوج های طلاق گرفته تهیه شده بود رو دیدم که یه جورایی خوشم نیومد از چندتا قضیه:
یکی اینکه آقای علیخانی که خودشم یه مرده همش از خانم ها جانبداری میکنه درصورتیکه بیشتر مشکلات ریشه ای خانوادگی از خانمها نشإت میگیره نه آقایون...ایشون همش سعی میکنن زنها رو مظلوم و آقایون رو ظالم جلوه بدن...نمیدونم چرا؟
حرف دیگم اینه:
وقتی تورم داره کمر مردم رو میشکنه آیا ایشون میتونن برای مشکلات خانوادگی مردم تصمیمی بگیرن یا کمکی بکنن؟
الان چندین ساله که یارانه داره به مردم نقدا" پرداخت میشه...دستشونم درد نکنه...همینم غنیمت بوده برای خونواده هایی که حتی نون شبم نداشتن یه وقتایی...ولی یارانه هیچ افزایشی پیدا نکرده...از اولش ثابت بود تا الان...ولی این تورم بوده و قیمت ده تا بیست مایحتاج مردم که روزبه روز داره بالاتر میره...با این وجود مردم ما خیلی خوب مردمی هستن...تحمل میکنن.صبر میکنن و بازم ادامه میدن...ثابت قدم تر از پیش.
حالا این آقای علیخانی که با تیپی که هرروز یه جوریه لباس می پوشه و هر سال با دکورهای میلیونی و میلیاردی جدید میاد جلوی دوربین و فقط زورش به آدمای مظلوم و بدبخت می رسه که بکشوندشون جلوی چشم میلیونها ببیننده تلویزیون آیا چه کمکی میتونه به اونا بکنه؟
یه بار شد که این هزینه ها رو خرج فقر فقرا کنه؟ و خودش با لباسی ساده توی دکوری ساده برنامه اجرا کنه؟
اخیرا" هم این آقا با یه طرح خنده دار از مردم میخاد که کلیپ تیتراژ برنامه درست کنن و برای رفع بیکاری براش ارسال کنن که پخش کنه.
نمیدونم دوستان من نظرمو گفتم و برام مهم نیست که درسته یا غلط ولی به نظر من
این درست مصداق آب در هاون کوبیدنه...
کاش می شد این پست منو آقای علیخانی میخوند و یه فکر اصولی برای برنامه ای که باب افطار رو به روی روزه داران باز میکنه میکرد...
کاش...