عاشقانه ترین وب سایت عاشقانه=چشمان سبز شاعر و نویسنده
طراح و خوشنویس
گرافیست و طراح وب درباره وبلاگ آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ
صفحات وبلاگ اس ام اس روز والنتاین والنتاین عاشقان بر همگان مبارک باد شب عشق است و هر کس دست یار خویش می بوسد،غریبم، بی کسم،من دست غم ،غم دست من بوسد،ولنتاین مبارک ———————————————————————- همه به زخمشون دستمال میبندن اما من به زخمم دل بستم ! ولنتاین بر زخم زندگیم مبارک!!!! ———————————————————————- عشق تنها دلیل زندگی است ، ولنتاین مبارک . اس ام اس روز ولنتاین 93 ———————————————————————- گاو و الاغ و اردک ، کبریت و گاز و فندک ، جوجه و مرغ و لک لک ، ولنتاینت مبارک ———————————————————————- ———————————————————————- واسه روز ولنتاین دوتا ستاره تقدیمت می کنم ———————————————————————- میدونی ولنتاین یعنی چی؟ یعنی اینکه یه عاشق واقعی باید به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه ———————————————————————- ———————————————————————- امیدوارم خرس زیبایی ها همیشه تو غار چشمات خونه کنه ولنتاینت مبارک عزیزم اس ام اس روز ولنتاین 93 بقیه در ادامه مطلب
حکایت مردانگی های اون روزا و این روزا توش موندم الان ماشا... همه دم از مردونگی میزنن ولی مردهای واقعی کمیابن متأسفانه قدیما یادش بخیر اون روزا دوستی ریش و سبیلشو توی سر دوستش نمی کوبید اگر داشت یا نداشت لاف هم نمیزد. الان همه لاف مردونگی میزنن ولی متأسفانه نمیدونیم چی نشونه ی خوبیه چی نشونه بدی!؟ الگوی همه ما مردها و زنا شده فیلهای ترکی دوست داشتنامون شده ترکی عشقامون شده ترکی خیانتامون شده ترکی مردونگی و زنونگی مون هم شده درست مث اونا همه چی قروقاطی شده...اعتمادا کم شده آدما بد شدن و خوبا کمیاب شدن. کسایی هستن که یه دونه داداش دارن ولی سر ارث و میراث چندساله باهاش قهرن حتی بچه ها رو از دیدن دایی شون محروم میکنن داداش و دایی بچه ها میمیره..تا میمیره فوری میرن آشتی توی مرگش شیون و زاری میکنن ولی چه فایده؟! الان فقط عکس اون داداش شده پس زمینه موبایل خواهرش ولی چه فایده؟ اینه عشق شعاری آدمای بد این زمونه... ماشاا.. به این غیرت و مردونگی...احسنت به من و تو...احسنت البته آفرین واقعی به اونایی که هنوز مردونگی توی وجودشون هنوز رنگ نباخته... به اونایی که حرمت کوچک و بزرگی هنوز براشون مهمه. به اونایی که فرق خوب و بد زندگی کردن رو خوب میفهمن. اونایی که از جنس بارانن و فرق زشت و زیبا رو خوب میدونن. معذرت میخام از اونا... موضوع مطلب : عشق شعاری, مردانه, تفاوت مردی و مردانگی, حکایت مردانگی, اون روزا و این روزا, خوب و بد, زشت و زیبا, سریال های ترکی, ماهواره اونایی که خیلی گلن بخونن عشق مثل گل قشنگه عشق مثل گل دیدنی و مثال زدنیه عشق مثل گل جذاب و منحصر به فرده عشق مثل گل ناز و دوست داشتنیه پس هیچوقت با خشونت پرپرش نکنیم و زیر پاهای نامردی لگدکوبش نکنیم بیاییم قسم بخوریم که تا زنده ایم بخاطر زیبایی های گل ها حرمت هیچ عشقی رو نشکنیم مثل گل ها زندگی کنیم تجلی گاه زیبایی ها و خوبیها باشیم ولی عمرمون مثل گلها نباشه
موضوع مطلب : خوبی, مثل گل, خوبیها, زیبایی ها, حرمت عشق, قسم, عکس گل باکیفیت, عکس گل رز, جذاب, منحصر به فرد, عشق و نامردی درباره سفر دکترحسن روحانی و سفر ایشان به اصفهان رییس جمهور محبوب مقدمت گلباران به بهانه سفر رییس جمهور محبوب دکتر حسن روحانی به شهرم اصفهان عصر ایران:«حسن روحانی بسیار با متانت صحبت می کند. متانتش در دقت او روی کلماتش و شمرده شمرده گفتن آنها فراوان هویداست. شاید این متانت، میراث تحصیل او در فرنگ و مذاکرات فراوانش با دیپلمات های خارجی باشد. بر روی تک تک کلماتش دقت می کند که اشتباه نباشد که اول شرط لازم یک دیپلمات همین است.
"مظلوم" بودید یا "شیطان"؟یادم نمی آید. ولی خیلی شیطان نبودم، عرض کنم که کارهای معمول می کردم. در کنار کار دبستان، در مغازه پدرم هم به او کمک می کردم.چه شغلی داشتند؟ چی می فروختند؟شغل خاصی نداشتند. آخه مغازه یک روستا که شغل تخصصی نمی شود. در مغازه یک روستا همه چیز در آن هست. سوپرمارکت روستا بود. آره. این قدر در مغازه پدرم جنس بود و تنوع اجناس زیاد بود که وقتی پدرم در مغازه نبود، من قیمت همه جنس ها را نمی دانستم. مجبور بودم قیمت همه جنس ها را از پدرم می پرسیدم و زیر قوطی آن قیمتش را می نوشتم. تابستان ها هم معمولا کلاس چهارم، پنجم که بودم، دنبال کار کشاورزی می رفتم. چون مدرسه ما مزرعه کوچکی هم داشتیم...کوچک یعنی چند هکتار؟کوچک بود. زمین و مزرعه و باغ کوچکی داشتیم.فئودال که نبودید!؟نه. آن قدر نداشتیم. کوچک بود. تابستان ها کار می کردم. پدرم هم به من حقوق می داد. غیر از پول تو جیبی ام بود.درستان چطور بود؟درس تابستانی ام خوب بود. در کلاس همیشه شاگرد اول بودم.هم کار می کردید، هم درس می خواندید!نه. در موقع تحصیل کار نمی کردم. فقط بعضی از بعداز ظهرها یکی دو ساعتی را کمک پدرم در مغازه می کردم. ولی تابستان را می رفتم کار می کردم. سال های آخر، یعنی کلاس ششم ابتدایی را که تمام کردم، درس های حوزوی را هم شروع کردم. چطور شد که به درس های حوزوی تمایل پیدا کردید؟یعنی چه عاملی باعث شد؟بله، تشویق پدرتان بود؟نه. پدرم روحانی نبود. ولی اولا منزل ما در چند متری یک مسجد بود. همسایه یک مسجد پر رونق بود. مسجد محل بود و در حقیقت مسجد روستا. مغازه پدرم هم نزدیک مسجد بود. رفت و آمد به مسجد هم زیاد داشتم. معمولا در ماه محرم و ماه رمضان هم یک گوینده و سخنران مذهبی از قم می آمد...روستای شما، روحانی نداشت؟یک روحانی داشت که مسجد را اداره می کرد. ولی برای ماه های محرم و رمضان یک روحانی از قم برای هدایت مردم می آمد. معمولا هم میزبانش ما بودیم. یعنی به خانه ما می آمد. معاشرت من در دوران کودکی و نوجوانی با روحانیوم و علمایی که به منزل ما می آمدند، باعث علاقه من به آنان شد، در مغازه پدرم هم چون همه چیز داشت، کتابفروشی بود، پارچه فروشی بود، خرازی، عطاری، همه چیز بود، کتاب هم بود. کتابهایی که در مغازه بود، بیشتر کتاب های مذهبی بود. و من هم در همان سن، این کتاب ها را می گرفتم و می خواندم. کتاب هایی هم که در خانه داشتیم، همین طور بود. مجموعه این اوضاع و احوال موثر بود که من به مسایل دینی علاقه پیدا کنم. ضمن اینکه اجداد من همه روحانی بودند، پدربزرگم و اجدادم همه روحانی بودند. فقط پدرم روحانی نیست آن هم به این دلیل که پدرم در سنین نوجوانی، پدرش را از دست می دهد و مجبور می شود برای تامین زندگی از همان سن همه چیز را رها کند و برود سرکار. روستای ما اساسا، عالم (روحانی) زیاد داشته، با اینکه روستای کوچکی بود، روحانی زیاد داشته. در زمان ما این طور نبود، ولی پیرمردهای روستا نقل می کردند که زمانی روستای ما هفتاد روحانی و طلبه داشته...آن زمان، جمعیت روستای شما چقدر بود؟سه هزار نفر. هفتاد نفر نسبت به سه هزار نفر شاید بیشتر از قم شود. البته دوره ما این جور نبود. مجموعه اینها در کنار تشویق پدرم و شرایط محیطی باعث شد که بروم سراغ حوزه. رفتید قم؟نه. یک سال در سمنان بودم و در حوزه علمیه سمنان درس می خواندم. از سال دوم رفتم قم. سال 1340 بود.تنهایی رفتید؟با کسی می بایست می رفتم؟با پدری، مادری، برادری...برای چی؟خب، 13 سال تان بود! یک پسر 13 ساله برود شهر غریب، به نظر شما خوب است؟چه مشکلی داشت؟ البته در قم دوستانی بودند از روستایمان که زودتر رفته بودند. سه برادر بودند. برادران اختری. آقای عباسعلی اختری که الان نماینده مجلس است. محمد حسن اختری که در دفتر رهبری است و علی اصغر اختری که او هم روحانی است. این سه نفر از روستای ما بودند و زودتر از من رفته بودند قم، درس بخوانند. پس خیلی تنهای تنها نبودم.پس هم حجره شدید!هم حجره نشدیم ولی حجره شان بغل ما بود. حجره آنها سه نفره بود و مال من یک نفره.شما فقط به تحصیلات دانشگاهی اشاره کردید نه تحصیلات حوزوی. آن تحصیلات دانشگاهی را چه موقع طی کردید؟من در حوزه تا وقتی که رسیدم به رسایل و مکاسب درس خواندم. در واقع درس عالی "سطح" می شود. تصمیم گرفتم که بروم درس های دبیرستانی را هم شروع کنم. بقیه در ادامه مطلب
میگم یاد اون روزا به خیر... یاد اون روزایی که همه ساده بودن و بی کلک... سلام همه صمیمانه بود نه از روی طمع... همه هر چی توی دلشون بود در عملم همون بودن... یاد اون روزایی که اگه کسی دستی به رفاقت می داد تا ته ته تهش بود. تموم رفاقتا بی کلک و بی منظور بود. همه به حق هم احترام میذاشتن... به شخصیت هم احترام می ذاشتن... دلخوشی بود...اگر چه سختی بود. ولی الان... چی؟ نعمت فراوونه زندگی ها تجملاتیه
کمترین کادوی جشن تولدای بجمون گوشی آندرویده ولی از یاد دادن محبت واقعی به بچه هامون خودداری می کنیم. یه روز که برای انجام کار اداری بیرون رفته بودم چیزی باچشمام دیدم که از انسان بودن خودم خجالت کشیدم. مادری که از همگام بودن با بچه فلجش احساس خجالت و سرشکستگی میکرد و بچه فلجش رو که به سختی راه میرفت رها کرده بود و خودش 10مترجلوتر حرکت میکرد و میرفت.و بچه فلجی که دنبال مادرش دستش دراز بود و از مادرش عاجزانه تقاضای کمک میکرد ولی با فحش و بدوبیراهای مادر جواب میگرفت. من نمیدونم ریشه این رفتار از کجا بود؟! ولی به حال خودم افسوس خوردم که ما ادما حتی نمیتونیم محبت و عشق رو به بچه هامون یاد بدیم و نمیدونیم که یه روزی خودمون میشیم گدای محبت بچه هامون . اون وقت...؟ یاد اون روزا بخیر اون روزایی که خیلی زود گذشتن و دیگه هم بر نمی گردن. اون روزایی که همه چی مثل عشق و عاشقی حرمتی داشت. کاش ما آدما مثل اونروزا فکر و ذهن و عملمون مثبت بود. کاش یه کم میدونستیم فردایی هم در کاره و اینجور که پیش میریم دنیای فردای ما فقط نتیجه اش انحطاط و انزوا و زوال و نابودیه جدا" یادش بخیر اون روزا...خوش اون روزایی که برگشتی براشون نیست. هرچند ادمای خوب هنوزم هستن ولی کمیابن... موضوع مطلب : ادمای امروز, اون روزا یادش بخیر, یادش بخیر پیوند روزانه
پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|